آرشیو برای: "اردیبهشت 1397"

وصال

در ابتدا هیچ و نیست بودم ، اصلا نبودم ، مقتدرانه گفتی باش؛ هست شدم. نقاش بی نقش ،نقش زدی وجودم را و با عنایت بی علتت گفتی بمان ؛ ماندم و غرق شدم در احساس بودن. می دانم حکیمی ، پس عبث نیستم . کائنات تا به حال مرا نگاه داشته پس بیهوده نیستم. سالها از هست… بیشتر »

بیقرار ظهورم

بیقرارم! از ظهر عاشورا بی قرار شده ام! کجایی منتقم خون خدا ؟ کجایی مرحم رگهای بریده شده مولا ؟ کجایی ؟ آینه های زنگار گرفته ، قرن ها جهالت و سکوت را منعکس می کنند و سالیان سرد و کرخت نیامدنت را فریاد می زنند. کی می آیی؟ تا زنگار  از قلبهای سیاه شده از… بیشتر »

بهار ظهور

انتظارت تنم را همچون بوته های خار خراشیده است. مشتاقانه در پی بهار ظهورت لحظه شماری میکنم به امید آنکه شمیم دلنواز حضورت شکوفه های سپید دیدار را بر تنم برویاند و گل های باورم را بپروراند. ای خورشید حسن! تو خواهی آمد و بر سریر پادشاهی ظهور خواهی کرد. تو… بیشتر »

مقتدای من عباس

مقتدای من عباس بن علی می باشد.همان که بار و بنه اش را جمع کرد و با امام زمانش همراه شد،دل کند از مادر و دلبستگیهایش در مدینه؛ هیچ گاه در نیت امامش شک نکرد. مقتدای من عباس است؛ همان که همگام با امام زمانش شد آن روزی که موسم حج بود و همگان به سمت مکه می… بیشتر »